محل تبلیغات شما

من از ترس خسته ام

و از دست بی قراری در حال فرار

اما ترس و بی قراری

بنای رها کردنم را ندارند.

 

زندگی با این ترس و بی قراری

هر چقدر شیرین

باز هم به دهان آدم زهر می شود.

تا کی باید بنوشم این زهر آدم کش را

و چقدر باید بمیرم و زنده شوم

در هیاهوی این ترس و بی قراری ؟

 

آقا!

خدایی که من می شناسم

خدایی نیست که آرامم کند.

در کوران حادثه ها و در قله تنهایی

تو چطور تکیه کرده ای به خدایت

که آب در دلت تکان نمی خورد؟

فرق خدای من و خدای تو در کجاست؟

 

قدرت خدای من

از قدرت مخلوقاتش کمتر است .

خط و نشان یک مخلوق

دلم را بی قرار میکند

اما وعده کمک از سوی خدایم

بهره ای از آرامش را نصیبم نمیکند.

 

اگر همه زمین یک سو باشند

و صف کشیده در برابرت

و حتی آسمانیان هم

در صف مخالفان تو

شمشیر به دست بایستند

تپش قلب تو

مثل کودکی است

که در دامان مادر

زیر سایه پدر

در کنار یک رود آرام و جاری

دارد نفس می کشد.

خدا را که داری

گویی همه قدرت در دست توست .

 

چقدر خدای تو زیباست

خوش به حالت که با این خدا

شیرینی زندگی ات

بازار عسل را کساد میکند.

من خدای تو را دوست دارم

دلم عجیب

خدایی را می خواهد که تو می پرستی.

 

ترس، آشنای همیشگی زندگی من است

و بی قراری حال ثابت و مهر پیشانی این زندگی.

من خدای تو را که داشته باشم

با ترس غریبه می شوم

و قرار و آرامش

می شود نوری که از پیشانی ام

روشن می کند زندگی های بی شمار را .

 

آقای مهربانم!

خدای مرا از من بگیر

و خدای خودت را به من بده .

دلم خدای تو را می خواهد.

کی می تونه بگه من برای خدا می میرم؟

تا حالا شنیدید کسی عبادت کنه برای دنیا؟

چطوری میشه خدارو فراموش کرد؟ کسی میدونه؟

خدای ,تو ,بی ,زندگی ,قدرت ,یک ,خدای تو ,و بی ,بی قراری ,ترس و ,تو را

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها